آدم برفی اسفند ماه...
عصر یه روز برفی با خونواده ی خواهرم تصمیم گرفتیم بریم روستا خونه آقا جووون رادین. هنوز برف زیاد نشده بود و فقط دونه های خوشگل برف اروم رو زمین مینشستن و آب میشدن هم زمان با دونه های برف شیرینی قند تو دلت که این تجربه رو برای اولین بار حس میکردی آب میشد ده دقیقه بعد از این که وارد خونه ی آقاجون اینا شدید چنان گرم گفتگو و بازی شدیم که نفهمید زمان چطور گذشت و شب شد خلاصه این که در این اندک زمان تقریبا یه دو سه وجبی برف داخل حیاط جمع شده و چون نتونستیم ماشینارو از تو برف بیرون بکشیم با خاله فاطی اینا شب رو اونجا گذروندیم.
اینم صبح روز برفی تو حیاط یه آدم برفی خوشگل درس کردیم این جور که به نظر میرسه رادین از آدمک ترسیده.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی